کد مطلب:29191 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:106
3943. شرح نهج البلاغة:او به حكومت، سزاوارتر و شایسته تر بود، نه به خاطر نص (حكمی از خدا یا پیامبر خدا)، بلكه به خاطر برتری اش؛ چون او پس از پیامبر خدا، برترینِ بشر است و از همه مسلمانان، به خلافتْ مُحق تر.[2]. 3944. شرح نهج البلاغة:چه بگویم درباره مردی كه دشمنان و كینه توزانش به فضلش اقرار كردند و نتوانستند مناقبش را انكار كنند و فضایلش را پنهان دارند ؟ می دانی كه بنی امیّه در شرق و غرب زمین، حاكمیت اسلامی را به دست گرفتند و با همه حیله ها به خاموش كردن نور او، برانگیختن مردم علیه او، و جعل عیب و بدی بر او كوشیدند و در همه منابر به لعنش پرداختند و ستایش كنندگانش را ترساندند؛ بلكه زندانی كردند و كشتند و مانع از نقل هر روایتی كه فضیلتی برای او داشت و یا نام او را بلند می ساخت، شدند و حتّی از این كه كسی فرزند خویش را به نام او بنامد، برحذر داشتند؛ امّا همه اینها جز باعث بلندی و برتری نامش نشد. او چون مُشك بود كه هر چه عطرش را مخفی دارند، پراكنده می شود، و هر چه پنهانش كنند، بیشتر گسترش می یابد، و چون خورشید است كه با كف دست، پوشیده نمی گردد، و چون روشناییِ روز است كه اگر چشمی از دیدن آن بازمانَد، چشم های بسیاری او را می بینند. چه بگویم درباره مردی كه هر فضیلتی به او منسوب است و هر گروهی به او منتهی می شود و هر طایفه ای او را به سوی خود می كشانَد ؟ او سرآمد فضیلت و سرچشمه و صاحب آن و پیشتاز میدان مسابقه آن است و تجلّی كننده در میدان یكّه تازی است. هر كس در این میدان چیزی دارد، از او گرفته است و به او اقتدا كرده و به شكل او گام زده است.[3]. 3945. شرح نهج البلاغة - در ذیل خطبه دوم -:اگر پرسیده شود كه مفهوم سخن آن حضرت كه فرموده است:«هیچ كس از این امّت، به آل محمّد صلی الله علیه وآله قیاس نمی شود و هیچ گاه، كسی كه نعمت آل محمّد صلی الله علیه وآله بر او ارزانی شده، با آنان مقایسه نمی شود»، چیست، گفته خواهد شد:چون بی تردید، بخشنده نسبت به كسی كه به وی بخشیده شده است، برتر و بالاتر است و شكّی نیست كه آل محمدصلی الله علیه وآله و خاندان نزدیك او از بین بنی هاشم و بویژه علی علیه السلام، به همه مردم، نعمتی داده اند كه با هیچ چیزی قابل سنجش نیست و آن، فراخوانی و هدایت آنان به اسلام است. محمدصلی الله علیه وآله، گرچه با فراخوانی زبانی و عملی خود، مردم را هدایت كرد و خداوند متعال، به وسیله خود و فرشتگانش او را یاری رسانْد و بنابراین، او سرور جلودار و مصطفای برگزیده لازم الطاعه است، امّا علی علیه السلام، هر چند تابع پیامبر صلی الله علیه وآله و گام زننده بر جای گام او بود، در هدایت مردم، نقش غیر قابل انكاری داشت. اگر جز جهاد نخستین و آخرینِ او و در بین دو مرحله نبرد، گسترش دانش، تفسیر قرآن و ارشاد مردم عرب توسط وی (به سمت چیزهایی كه قبلاً نمی فهمیدند و تصوّری از آنها نداشتند) نبود، برای وجوب حقّ او و تمام بودن نعمت هایش بسنده بود. اگر گفته شود:بدون تردید در سخن آن حضرت، كنایه ای بر پیشینیان بر وی (خلفای قبلی) هست، او بر آنان چه نعمتی داشت؟ گفته خواهد شد:دو نعمت. نخست، آن كه او جهاد كرد و آنان، نشسته بودند؛ چون اگر كسی انصاف به كار گیرد، خواهد فهمید كه اگر شمشیر علی علیه السلام نبود، مشركان، آنانی را كه مورد اشاره قرار گرفته اند و غیر آنان را ریشه كن می كردند. نقش او در بدر، اُحد، خندق، خیبر و حُنین، مشخّص است؛ [ جنگ هایی كه ]شرك در آنها دهان گشوده بود و اگر او با شمشیرش آن را نمی بست، همه مسلمانان را در كام خود، فرو برده بود. و دوم، دانش های او بود كه اگر این دانش ها وجود نمی داشت، در بسیاری از احكام، به نادرستی حكم می شد و عمر به این موضوع، اعتراف كرده است و خبرِ «اگر علی نبود، عمر هلاك می شد»، مشهور است. علی علیه السلام به خاطر پسر عمویش، به خاطر خودش و به خاطر پدرش ابو طالب، ادّعای تقدّم بر همه و شرف بر همه و بلند تباری بر همه می كرد؛ چون اگر كسی تاریخ را بخوانَد، خواهد فهمید كه اگر ابوطالب نبود، از اسلام، چیزی قابل یادآوری نمی مانْد.[4].
.